5.12.05

موجی عظیم درر دل دریا دویده بود

کشتی رمیده بود
حلقوم اضطرار مرا ناله هادرید
گفتم مدد کنید
تنها نمی شود که ز کشتی شکستگان
کس را نجات داد
گوشی مگر شنید
پایی مگر دوید
کشتی نشست و رفت
دریا کشید و برد
من تازه یافتم
  1. حتی نمیشودتنها مدد گرفت.