4.1.05

پيش از تو

پيش از تو آب معنی دريا شدن نداشت شب مانده بودوجرئت فرداشدن نداشت
بسيار بود رود در آن برزخ کبود اما دريغ ، زهرهء دريا شدن نداشت
در آن کويرسوخته،آن خاک بی بهار حتی علف اجازه زيبا شدن نداشت
گم بود در عمق زمين شانه بهار بی تو ولی زمينه پيدا شدن نداشت
دلها اگر چه صاف ولی ازهراس سنگ آيينه بود و ميل تماشا شدن نداشت
چون عقده ای به بغض فروبودحرف عشق
اين عقده تا هميشه سر وا شدن نداشت
زندگی حرکت است و صعود،زندگی تسليم است و ايثار.کارهايی درست و در زمانی مناسب
شهامت آغاز ، آگاهی و ايمان به قداست ثانيه ها ، تنها چيزی
است که بدان نيازمندی . آن گاه نوخواهی شد ، که کهنه راسراسر رها کنی
نبايد درهمانی که بوده ای، بمانی ، هميشه راه ديگری به سوی آگاهی پيش روی
توست. بروی، ببال ودگرگون شو . نيرويی که بدان نيازمندی از ژرفا به سطح
می جوشد، به خود آگاهی می پيوندد و دگرگونه ات می کند
تازگی را بجوی. به توانايی هايت تکيه کن . بی پروايی خود را نشان بده
دگرسانی را بپذير . حق خودراباور بدار، تا از آن تو گردد.زندگی را ستايش کن
از آن توست
سهيلا