اهل ايرانم/ روزگارم طوفانيست/ تکه نانم خشکيده/ ذوق من در خم يک خط خيالي مانده/ تو چه داني که در اين شهر قبور،هوش من در رجز گرگ صفتها مانده/ مادرم صحبت او ذکر خداست، دائم از او مي گويد، کَم کَمَک مهري از او ميخواهد،ليکن او خود به وضوح مي داند،در اميد،صباحيست،به رويش بسته/ قبله ام، تکه ناني که کند سير مرا/ قبله ام، تکه ناني که کند سير مرا/ يا که يک شاخه گل که فروشم او را/ يا که يک حجره پل که بخوابم شب را/ شهرآشوبگران،فکر پيغمبري بر سر زده اند،خواب آشفته که در تخت کنند،گوي که وحي از طرف او شنفند./ قصه گو! قصه گو،قصه اين شهر کمي طولانيست،دوستاني که در اين شهر سراغم آيند،همه در گير گل و لاي خيابان ماندند./ قصه گو،قصه سرش راه درازي دارد،صبر کن،صبر کن اي قصه نويس،قصه ات فال و تماشا دارد،مردن مردم اين شهر خموش،زير پاکوبي بالاشهران،خواندنش حال و هوايي دارد/
22.1.06
نوشته های قبلی
- روز 29 بهمن روز سپندار مذگان روز عشق شاد بادوقتي ب...
- روزنهشعر سبزم را خواند و کتابم را بست ، نشست من دل...
- يكي بود يكي نبود زير گنبد كبود غير از خدا هيچکس نب...
- نه برای لقمه ای نانگاه می اندیشم که چه د نیای بزرگ...
- آنانکه بنای خویش بر آه کنندخود با غم روزگار همراه ...
- وکسی بر در زدمن به او گفتم :(کیست؟)او به من گفت :(...
- موجی عظیم درر دل دریا دویده بودکشتی رمیده بودحلقوم...
- · آیا میدانید: اولين مردماني كه مس را كشف كردند ا...
- سیزده نکته مهم زندگی و عشق از گابریل گارسیا مارکزي...
- طلوعسحر به گیسوی شب شانه زدکه روزآمدبساط دلبری صبح...
خوراک
- کتابخانه ملی ایران
- کتابخانه کنگره امریکا
- کتابخانه ملی فرانسه
- لغت نامه آنلاین
- وبلاگ نوید
- وبلاگ نازيلا
- وبلاگ ازمیر
0 نظرات
إرسال تعليق
<< خانه