14.12.04

موفقيت با ذهنيت مثبت:نويسندگان ناپلئون هيل و کلمنت استون
مترجم:مهدی قراچه داغی
اين کتاب به ما می آموزدکه چگونه ذهن نيمه هوشياررابرای موفقيت خود درخدمت بگيريم.داستانهای افرادی هيچ نداشتند و با بکارگيری ذهن نيمه هوشيار به همه چيزرسيدند.
اينها رمز پيروزی يکی از آن افراد موفق است:
عظمت عالی نصيب کسی می شودکه در اشتياق رسيدن به هدفهای
عالی می سوزند.
کسانی به موفقيت می رسندوآنرا حفظ می کنند که باذهنيت مثبت به
استقبال مسايل می روند.
برای موفقيت درفعاليتهای انسانی به تمرين وتمرين وبازهم تمرين
نياز داريد.
با درنظرگرفتن هدفهای مطلوب ومشخص کاروفعاليت برايتان اسباب رضايت می شود.
در ازاء هرناراحتی وهرگرفتاری امتيازی برای شما وجوددارد مشروط بر اينکه با ذهنيت مثبت به استقبال مسايل برويد.
بزرگترين نيروی انسانی ناشی ازنيايش وعبوديت پروردگاراست.
اميدواری جزء جادويی انگيزه دادن به خودوبه ديگران است.
چشم دل خودرا بگشاييد وديدن را بياموزيد.
شما همان کسی هستيدکه فکر می کنيد.
شکست می تواندمقدمه ای برای پيروزی ياشکستهای بعدی باشد همه چيز بستگی به اين داردکه ذهنيت شما مثبت يا منفی است.
آنچه راکه باديگران سهيم می شويد زياد می شود و آنچه راکه با خودنگه می داريد نقصان مِی گيرد.
انرژی خودرابه کمک ذهنيت مثبت افزايش دهيد.
ذهن وجسم سالم به کمک ذهنيت مثبت امکان پذير می شود.فراموش نکنيدکه می توانيد باذهنيت مثبت ازسلامتیبيشتروعمرطولانی برخوردار شويد.{احساس می کنم که سالم هستم احساس شادی می کنم حالم عاليست}
برای شاد زيستن ديگران راشاد کنيد.
می توانيد باذهنيت مثبت به موفقيت برسيد تنها شرط آن خواستن است. آيا می خواهيد.

13.12.04

خدايا هر چه تورا به ياد من بياورد زيباست
کژال : اثر ماندانا معينی{ مودب پور
رپروازه دختری که در دوازده سالگی مادرودر شانزده سالگی پدر خودراازدست
می دهد . پدر اورابااعتمادبه نفس کامل بزرگ کرده بود طوری که بعدازمرگش
پروازه با استقامت تمام زندگی را کنار خانواده عمويش ادامه داده و از کنکور
پزشکی قبول شده ودرسش راتمام کرده وبرای گذراندن طرحش بايدبه روستای
دورافتاده می رفت.عمووپسرعمويش خسرو اورا به روستا برده وپس ازجابجا
کردنش برمی گردند.
درآن روستا زن حکم حيوانات مرد بشمار می رفت و دختران آن ده با ديدن پروازه
جرات يافته عقيده خودرا برای يافتن همسر مورد علاقه خود بيان کردند
بعداز کشته شدن دو تن ازدختران توسط پدروبرادر نفر سوم بنام کژال هيجده ساله که پدرش
اورا درازای چهل گوسفند به کدخدای پنجاه ساله فروخته بود فرار
کرده وبه کمک پروازه و زنه ودخترهای ده درکوهستانهای اطراف به مدت دو هفته زندگی
وبه وسيله تفنگ زندگی کندروزی خسروبه ديدن پروازه آمده بودو
همراه اوبه ديدن کژال می رود باديدن او عاشق می شود و به خواستگاريش اقدام
می کند.داستان دو پايان دارد يکی پدرمی بخشد کژال با خسرو ازدواج می کند و
دوم پدر برای اينکه به اهالی ثابت کند که بی غيرت نيست زمانی که کژال از پدر
عذر خواست پدر اورا بغل کرده و بايک دست سر اورا گرفته بادست ديگر سراورا
گوش تا گوش می برد .ولی من پايان اول را بيشتر دوست دارم.

معنای زندگی
زندگی را می توان در يک نگاه ساده ديد
پاک و بی آلايش و زيبا چورنگ سپيد ديد
زندگی را می توان در پرتو اميدها
بی تکبر با نگاه سرخ يک لبخند ديد
زندگی را می توان در سايه عشق خدا
تا ثريا خانه ای از مهر او سرشار ديد
چند نکته:
از قدرت خودت مايه بگذار وبر قدرت ديگران تکيه نکن.
استعدادهای خودت را پرورش بده و به استعدادهای مردم غبطه نخور
ازدرون قوی باش تابه ديگران هم قدرت بدهی.مانند درخت بلوط تنومندی که
سايه اش موجودات ديگر را پناه می دهد
نازنينم نازنينم چه دعا بهتر از اين
خنده ات از ته دل گريه ات از سرشوق
نبود هيچ غروبت غمناک