11.1.05

تورادوست دارم چون نان ونمک
چون لبان گرگرفته ازتب که نيمشبان درالتهاب قطره ای
آب برشيرآبی بچسبد
تورادوست دارم چون لحظهء شوق ،شهبه ،انتظارونگرانی
در گشودن بستهءبزرگی که نمی دانی درآن چيست
تورا دوست دارم چون سفرنخستين با هواپيما برفرازاقيانوس
چون غوغای درونم ،لرزش دل ودستم
تورا دوست دارم چون گفتن « شکر خدا زنده ام»
سياوش
تويی که ...
دوست داشتنی ، شگفت انگيزوارزشمندی.اين همه را قدربدان
کسی که تمام وکمال چون توباشد،نه تاکنون وجود داشته
و نه زين پس خواهد بود.تو يگانه ای ، تو اصيلی ، و تمام
چيزهايی که ازتوموجودی بی مانند ساخته اند
سزاوار ستايش اند وعشق

10.1.05

در شکفتن است که سهم خودادامی کنی، هيچ گريزی ازاين شکفتن نيست
آن گاه که گل می شکفد ، ناممکن است که بتواندعطرخودرانگهدارد
رايحه، بندازپا می گسلد،به هرسوبال می گشايد
نخست خرسندباش وراضی
گام نخست" شدن" است
سپس بيرون ازتوعطرتومشام بسياری راپرخواهدکرد
وهيچ چيز لذت بخش ترازتقسيم شادی و سرور نيست

عشق يک معجزه الهی است ، ذات خدا عشق است ، راه خدا عشق است
درس خدا عشق است اری من نيز با شما استاد عزيز موافقم
عشق پرستيدنی و ستودنی است

9.1.05

آرام در هنگامه ي غروب


شفق خونين ، خورشيد
را در شطّ متلاطم
نور به فرا سوي زمين ‎برد
ما نيز بي آنكه خود بدانيم
تبديل می شويم در كشاكش نيستي
در اين كوتاه !
عشق ستودني نيست ؟

با احترام عباسعلي اكبري