4.12.04

چه کسی پنيرمراجابجاکرد؟
نويسنده:اسپنسرجانسون
مترجم:شمسی بهبهانی خواندن اين کتاب را به همه شماعزيزانم توصيه می کنم.
يک روش حيرت انگيزبرای کنارآمدن باتغييردرکاروزندگی

اين کتاب با بيان کردن داستان کوتاه و شيرينی به ما راه درست برخورد کردن با تغييرات
را نشان می دهد.
زندگی حرکت می کندپس ماهم بايدحرکت کنيم.اگر تغييرنکنی از بين می روی.
ديرزسيدن بهترازهرگزنرسيدن است.حرکت در مسيرجديدبه توکمک می کندتاپنيرجديدی
پيدا کنی.غلبه برترس يعنی آزادی.توجه به موقع به تغييرات کوچک به توکمک می کندکه
خودرا برای تغييرات بزرگتری که درراه است آماده کنی.تغييرکنيدوازتغييرلذت ببريد.
Who moved my cheese?
چند نکته:
با خودت صادق باش ونگران آنچه ديگران درباره ات فکرمی کنندنباش.
تعريفی راکه آنهاازتودارندنپذير خودخودت راتعريف کن.
به ديگران آزادی بده تاخودشان باشند.باخودت سختگيرباش ولی با ديگران
با ملايمت رفتار کن.
رازدوستی درتفاوت قايل شدن ميان دوستان است.صداقت رابه چاپلوسی
وصميميت رابه لبخندهای تصنعی ترجيح بدهو

3.12.04


امروز جمعه است ومن مايلم تفالی به حافظ بزنم

دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به ميخانه زدند
ساکنان حرم ستر وعفاف ملکوت با من راه نشين باده مستانه زدند
آسمان بار نتوانست کشيد قرعه فال بنام من ديوانه زدند
جنگ هفتادودوملت همه را عذر بنه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند
شکر ايزد که ميان من و اوصلح افتاد حوريانرقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نيست که از شعله اوخنددشمع آتش آن است که درخرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد انديشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

2.12.04

باد تويی ابر تويی سرو تويی ريشه تويی
رستن و آزاده شدن بی توميسر نمی شود

.نام کتاب چهاراثراز فلورانس اسکاول شين.

به نام خداوند عشق
بيشتر مردم زندکی را پيکارمی انگارند.امازندگی پيکارنيست بازی است.
آنچه آدمی بکاردهمان رادروخواهدکرد.يعنی هرچه بدهد بازخواهد گرفت.
اگرنفرت بورزدنفرت به او باز خواهد آمد واگرعشق بورزدعشق خواهد
ستاند.
برای کسی که رضامندی مردم را می طلبدبرزمين سلامتی هست.
دربرابرشريرمقاومت نکنيد.مغلوب بدی نشويد.بدی رابه نيکويی مغلوب سازيد.
انسان هميشه بايدآن چيزی را بطلبدکه حق الهی اوست {يعنی درست طلبيدن}
هرانسانی با تشرف به آيين عشق به اين سياره پا می نهد.عشق راستين هز خويشتن
فارغ است وازهرچه ترس رها.بدون هيچ چشمداشتی يااندکی توقع خودرابر محبوب
شادمانيش در بخشيدن است نه ستاندن.
نه هيچ انسانی دوست توست ونه دشمن تو بلکه هر انسان معلم توست.
بادلی سرشارازاشتياق الهی برای آنچه که دهرم برکت مي طلبم وباشگفتی به
فزونی آن می نگرم .
در اين کتاب ياد می گيريم با ديدی روشن بمانند اينکه قطب نما همراه داريم بدرستی می دانيم که به کجامی رويم و چه می خواهيم .
نازنينم نازنينم خنده ات از ته دل گريه ات از سر شوق
نبود هيچ غروبت غمناک


به نام خداوندی که زيباست و زيباييهارادوست دارد.


تقديم به لی لای خوبم:
حبسنه ای حبسنه حبسنه بير قوشده باغچايا قونموشده بی اوغله گورموشده اوخونان وورموشده

اوخونان من بزارام کتان کوينه يازارام کتان کوينه ميل ميله گل اوخه بيزيم دله

بيزيم دل اورمه ديله اورمه دان گلن آتار اغزيندا ايلان چاتدار

نازنينم نازنينم چه دعايی بهترازاينکه

گريهات ازسرشوق خندههات ازته دل

نبودهيچ غروبت غمناک

30.11.04

به نام آن وجودی که وجودم زوجودش شده موجود

مادرم
گويند قلب هرانسانی به اندازه مشت اوست در شگفتم مادراگرقلب توهم ماننددستانت کوچک است چگونه جای داده است اين همه احساس را درون خويش . مادر خوبم ما شرمنده و مديون محبتهای بيدريغ توايم

از اول آذر6کتاب خواندم5 رمان ويک کتاب روانشناسی
آرزو: نويسنده مريم رضاپور
سرونازدختریاست که درخانواده اشرافی بزرگ شده ومانند پدرش به اصول درست در زندگی عمل ميکند مادرش که حاکم بر خانه است نقطه مقابل اين دو رفتار ميکند کش و قوس زندگی سروناز تا زمان انقلاب ادامه دارد خانواده برای زندگی به آلمان سفر می کنند و سروناز به زندگی طبق دلخواه خود ادامه می دهد وبرای رسيدن به مرد محبوبش متحمل زجرهای فراوان ولذتبخش می شود.
زندگی يعنی چکيدن :نويسنده فريده شجاعی
فرزانه دختر ته تسياغاری خانواده مذهبی است که پدری بداخلاق ومادری بيش ازاندازه صبوردرراس اين خانواده قرار دارد پدربدون در نظر گرفتن احساس سه دختر بزرگش طبق دلخواه خود آنهارا به ازدواج مردانی در می آورد که موجب بدبختی ودر نهايت منجربه خودکشی زهراوفاطمه دو خواهرمحبوب فرزانه می شود.فرزانه که عاشق پسر همسايه می شود همواره مورد آزارواذيت فرخ برادرش که پاجای پدرگذاشته است قرار می گيرد.به اصراراورابه پسرخاله اش ميدهند .اومورد آزار و شکنجه خانواده مجيدکه خودرا پشت مذهب قايم کرده ودرقم زندگی می کردند قرارمی گيرد.ولی مجيد که پسر فهميده ای بود بالاخره اورابه تهران آورده وبه اوکمک می کند تا عشقش را فراموش کرده وبه زندگی بر گردد.
سياوش:نرگس عينی
سياوش که عاشق دخترعموی خود است مبتلا به سرطان خون می شود وبه خاطرخوشبختی پريوش خود راا زاوکنارمی کشدبعدازتحمل رنجهایفراوان بعدازدوسال برای پيوندمغزاستخوان به انگليس رفته وخوب می شود. شکر اينم عاقبت به خير شد.

نخستين عشق:ازايوان تورگنيف
اينو خوندم دوست نداشتم ترجمه بدی داشت

سکوت و فريادعشق:عباس خيرخواه ماجرای اين کتاب واقعيست
عشق قانون ازلی وابدی است وعشق معصومانه شيدا بابرق نگاهی شعله ورمی شود وبنابرملاحظاتی روبه خاموشی می رود .او بعدازبيست وپنج سال زندگی به خيانت همسرش پی برده و دچاربيماری روحی شديدی می شود به ناگاه توفان عشق به پا می شود واوعشق جوانی را پيدا می کند .

خلاصه کتاب روانشناسی را ديروز نوشتم .

نازنينم نازنينم چه دعايی بهتر از اين
گريه ات از سر شوق خنده ات از ته دل
نبود هيچ غروبت غمناک

29.11.04

اگر آدمی تاب آورد درپاکی انديشه … بی شبهه شادمانی همچون سايه اش به دنبالش ميايد.تنهاباجستجووکاوش بسيارمی توان به طلا والماس رسيد و آدمی می تواند همه حقايق مربوط به وجودش را دريابد اگر عميقا" در معدن جانش بکاود و بداند که خود سازنده منش خويش شکل دهنده به زندگی خويش و معمار تقدير خويش است.
ای جانهای طوفانزده هر جا که هستيد و در هر اوضاع و شرايطی که زندگی ميکنيد اين را بدانِيد گه در اقيانوس
زندگی جزيره های تبرک لبخند ميزنند و ساحل آفتاب آرمانتان منتظر ورود شماست . محکم دامن انديشه را بگيريد . در جانتان استاد فرمان فرما آرميده است :به خواب رفته بيدارش کنيد . خويشتن داری يعنی نيروانديشه درست يعنی تسلط . آرامش يعنی اقتدار. به دلتان بگوييد " آرام ساکن باش تو همانی که می انديشی

جيمزآلن

.

سلام

dar asman do chiz mara afsun mikonad

yeki abie asman va digari khoda

anra mibinam vali midanam ke nist

oura nemibinam vali midanam ke hast

داداش خوبم مرسی

گریهات از سر شوق

خندهات از ته دل

روزگارت افسرده غمناک مباد



28.11.04

اولین یادداشت

من اینجا بس دلم تنگ است
وهر سازی که میبینم بد اهنگ است
بیا ره توشه بر داریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم اسمان ایا هرکجا همین رنگ است