قعله رودخان، بزرگترين و باعظمتترين دژ نظامي ايران
قلعه رودخان در20 كيلومتري جنوب شرقي فومن از دهستان گورابپس در بخش مركزي شهرستان فومن قرار دارد.
به گزارش خبرنگار ايلنا، ارتفاع اين قلعه بين 655 تا 715 از سطح دريا در خط الراس يكي از ارتفاعات منطقه واقع شده است.در سمت راست قلعه، رودخانهاي به همين نام قرار دارد كه از ارتفاعات سرچشمه گرفته و آب آن از جنوب به شمال در جريان است.علاقهمندان به ديدن قلعه بعد از عبور از شهر فومن، پس از گذشتن از روستاهاي گشت , كر و محله، گشت رودخان، سياهكش، گورابپس، ملسكام و سعيدآباد به روستاي قلعه رودخان رسيده و پس از گذشتن از حيدرآلات و طي سه كيلومتر جاده خاكي وارد اراضي پارك جنگلي قلعه رودخان شده و بايد مسير 5/1 كيلومتري صعود تا محل قلعه را از راه پله احداث شده, عبور كنند.گفتني است, قلعه رودخان از دو بخش تشكيل شده است, قسمت ارگ يا شاه قلعه در دو طبقه و از آجر ساخته شده كه در قسمت غربي اين بنا واقع است, قلعه كلا داراي دو ارگ شانزده قراول خانه است.در ورودي يا دروازه قلعه شمالي است و در دو طرف آن دو برج توپر بسيار عظيم ساخته شده است و بر بالاي دروازه اصلي، كتيبهاي نصب شده بود كه اين كتيبه در حال حاضر در موزه رشت نگهداري ميشود و مضمون كتيبه به شرح زير است:هرگونه درجه تغيير نيافته 180000؟ دانا چون هر دشمن خوي هرزه جوي ......... خويش اظهار كند و عهد ......... بقيه متلاشي شده است.خاطرنشان ميشود: قبلا چشمه آبي كه منبع اصلي آب قلعه بود، در حياط قلعه ديده ميشد و معروف است كه اين آب را با گنگ از ييلاق زردخوني آوردهاند. اين چشمه پس از زلزله سال 1369 گيلان خشك ؛ اما بعدها بهوسيله ميراث فرهنگي گيلان احيا شده است.قسمت دوم قلعه، قسمت نظامي يا قورخانه است كه در قسمت شرقي قلعه رودخان قرار دارد.از وجوه جالب توجه در معماري قلعه رودخان كاربرد طاقهاي جناغي و انواع مختلف آن و نيز طرحهاي آجركاري و سنگ چيني است كه نشان از دقت نظر سازندگان آن دارد.گفتني است, با توجه ويژه كار گروه گردشگري گيلان به اهميت و جايگاه مهم بناي قلعه رودخان و نقشه آن در ايجاد يك قطب بزرگ گردشگري در استان همزمان با فعاليتهاي اداره كل ميراث فرهنگي گيلان زمينه حضور و سرمايهگذاري بخش خصوصي در پارك جنگلي قلعه رودخان فراهم شده, به طوري كه پيش طرح ايجاد تاسيسات اقامتي و پذيرايي در محدوده پارك جنگلي قلعه رودخان ارايه و نظر به ويژگيهاي استثنايي بناي قلعه رودخان و طبيعت بسيار زيبا و جذاب آن با اقوامهاي هماهنگ سازمانها و ادارات دولتي نظير منابع طبيعي، محيط زيست، راه و ترابري و ميراث فرهنگي و گردشگري در آينده نزديك قلعه رودخان محيط پيرامون آن به يكي از قطبهاي مهم گردشگري در كشور تبديل خواهد شد.
==================================
ايران در ايران
* پل تاريخي فيروزكوه به عنوان اثرملي ثبت شدگروه شهرستانها ـ پل تاريخي فيروزكوه (رضاشاهي) متعلق به دوره پهلوي اول در جاده قديم فيروزكوه ـ تهران با شماره ۲۹۳۸در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيد. پل فيروزكوه در جهت شرقي ـ غربي با ۹دهنه و قوس گهواره يي از سنگ، آجر و ملات ساروج ساخته شده است و برپيشاني پل كه در نزد اهالي به «پل رضاشاهي» مشهور است، كتيبه يي سنگي به خط ثلث قراردارد كه تاريخ احداث پل را ۱۳۰۶هـ. ش و به نام رضاشاه معرفي مي كند. باتوجه به اهميت ارتباطي فيروزكوه، به يقين در زمانهاي گذشته اين مكان داراي پلي بود كه براثر طغيانهاي شديد رودخانه تخريب و پل حاضر بر مرزهاي آن احداث شده است. در دوطرف سطح پل دست انداز يا هره يي به ارتفاع يك متر ساخته شده كه امنيت عبور و مرور برروي آن را بيشتر مي كند و در طرفين ورودي شرقي پل ۲قطعه سنگ تراش سفيد كه در گذشته كيلومترشمار جاده ها بوده به رسم يادبود آن دوره برپايه يي مكعب مستطيل شكل نصب شده است. فيروزكوه، منطقه يي كه پل در آن قرارگرفته است منطقه يي است در مرز استان تهران و مازندران كه در دامنه جنوبي ارتفاعات سلسله جبال البرز و در ميان رشته كوههاي مختلف قراردارد.
=============================
در «غار كرفتو» چهار دوران سكونت انسان، شناسايي شد
با بررسي و شناسايي محوطه هاي اطراف «غار كرفتو» در كردستان، باستان شناسان موفق به شناسايي سه دوره سكونت پيش از تاريخ تا دوران اسلامي شدند. دوره هاي مذكور كه عميق ترين لايه هاي كف غار تا لايه هاي سطحي را در بر مي گيرد متعلق به پيش از تاريخ «نوسنگي»، دوره تاريخي (پارت و ساساني) و دوره اسلامي (قرنهاي ۷ و ۸ هجري) هستند. حسن رضواني سرپرست گروه باستان شناسي غار كرفتو گفت: دراين كاووش با ۲۲ گمانه زني در داخل غار و چند تراشه در بيرون از غار، تيغه ها و تراشه هاي سنگي دوران نوسنگي از لايه هاي عميق كف غار كشف شد. كشف مقاديري سكه و سفالينه هاي پارت و ساساني از لايه هاي مياني و ظروف سفالي و مهره هاي عقيق متعلق به دوران اسلامي از لايه هاي بالايي از ديگر كشفيات اين فصل كاوش عنوان شده است. «غار كرفتو» از نوع غارهاي طبيعي و آهكي است كه براثر حل آهكها تشكيل شده است و بنابرشرايط طبيعي به طبقات چهارگانه نامگذاري شده است كه هركدام داراي معماري خارجي و مرتبط با يكديگر است. مطالعات نشان مي دهدغار كرفتو درگذشته براثر سكونت اقوام مختلف دستخوش تغيير و دگرگوني و دخل و تصرفاتي شده است. به گزارش روابط عمومي سازمان ميراث فرهنگي كشور، تأسيسات غار كرفتو بويژه كتيبه يوناني كه به دست آمده است، نشان مي دهد از اوايل قرن ۱۹ ميلادي موردتوجه قرار گرفته است. ابتدا در سال ۱۸۱۸ميلادي «سررابرت كرپورتر» كتيبه يوناني را جلوي يكي از اتاقها كشف و معرفي كرد و سپس «هنري راويلسون» درسال ۱۸۳۸ ميلادي طي بازديد غار قرائت كتيبه را اصلاح كرد. يكصدسال بعد نيز (درسال ۱۹۶۳) «سراورال اشتين» كپي كاملي از كتيبه يوناني و نقشه اتاق هاي حجاري شده را همراه محمدايوب خان دستيارهندي خود ارايه كرد. درسال ۱۹۷۵ نيز «دكتر هوبرتوس فون گال» باستان شناس آلماني با ديدن غار، شرح معماري آن را به زبان آلماني نوشت كه اين متن توسط هيأت باستان شناسي غار كرفتو به فارسي برگردانده شده است. غار كرفتو در ۷۶كيلومتري شمال خاوري شهرستان ديوان دره بين راه نقاب قرار دارد و از جمله جاذبه هاي گردشگري استان كردستان به شمار مي رود.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم،
همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی،
بروی یکدگر،ویرانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم،
که در همسایه صدها گرسنه، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم،
نخستین نعره مستانه را آندم بر لب پیمانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین،
زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
نه طاعت می پذیرفتم ،نه گوش از بهر استغفار این بیداد گر ها تیز کرده،
پاره پاره در کف زاهد نمایان، سبحه صد دانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم،
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،آواره و ، دیوانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم ،
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان،
سرا پای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم،
بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که می دیدم عزیز نا بجایی ،ناز بر یک ناروا گر دیده خواری می فروشد
گردش این چرخ را وارونه ! بی صبرانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم ،
که می دیدم مشوش عارف و عامی ،زبرق
فتنه این علم عالم سوز مردم کش ،
بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری در این دنیای پر افسانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!
چرا من جای او باشم ،
همین بهتر که او جای خود بنشینه و تاب تماشای زشتکاریهای این مخلوق را دارد!
و گر نه من جای او چو بودم ،
یکنفس کی عادلانه سازشی ،با جاهل و فرزانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد!عجب صبری خدا دارد!
بهش گفتم: نگاش کن ... گفت: خوشمزه ست نه؟ گفتم: بستني رو نميگم ... اون دوتا چشم سياه رو ميگم ... ببين. نگاهي به پسرک که خيره نگاهم ميکرد انداخت و گفت: آشناس؟ گفتم: نه .. نميدونم!! خنديد و گفت: پس چرا اينجوري نگات ميکنه؟ گفتم: نميدونم؟!!! زد به شونم و گفت: شايد بستني ميخواد. گفتم: اما من که بستني ندارم .. تو داري! گفت: خوب تو برام خريدي! راست ميگفت من براش خريده بودم خريدن بستني تو يه روز سرد براي يك دوست بايد فکر ... باشه اما خودش خواسته بود. وقتي بستني رنگي رو که بوي توت فرنگي ميداد دادم دست پسرک آروم بهم گفت: توهم نفهميدي من چي ميخوام؟ گفتم: اشکال نداره ... ايندفعه چيزي رو بخواه که من ميخوام . خوبه؟ بستني رو از دستم گرفت و گفت: ممنونم اما من چيز ديگهاي ميخواستم. وقتي بستني رو انداخت تو جوب کنار خيابون، اولين بستني افتاده تو جوب نبود ... شايد هفتمي يا هشتمي بود نگاش کردم ... نگام کرد!! گفتم: اگه بستني نميخواستي پس چرا بهم نگفتي؟ تو بستني دوست نداري؟ گفت: من که گفتم بستني نميخوام. گفتم: پس چي ميخواي؟ اومد جلو با چشماي سياه و کوچولوش دوباره نگام کرد و گفت: هيچي! گفتم: اما يه چيزي ميخواستي يك کوچولو فکر کن. گفت: برام يه شيرکاکائو ميخري؟ سردمه. انگار يکي با يه پتک زد تو سرم . بايد خيلي بيفكر بوده باشم که ...! وقتي ليوان داغ شيرکاکائو رو دادم دستش اينبار بدون تشکر دويد و رفت. يکي گفت: براي منم يه شيرکاکائو ميخري؟ گفتم: تو که همين الان بستنيت تموم شد .بريم دير شده. خنديد و گفت: خسيس. داشتم اون دوتا چشم کوچولو رو فراموش ميکردم که سر پيچ خيابون ديدم زانو زده و يك پيرزن چادر سياه و پير داره جرعه جرعه شيرکاکائوي داغ رو سر ميکشه . کاش يه عکسم از اون صحنه مينداختم! چطور ميشه يك بچه اينقدر عاشق باشه ؟
تخت سليمان؛ پرستشگاهي براي پيروان زرتشتمحوطه باستاني تخت سليمان پرستشگاه اصلي زرتشتيان است كه در قرن سيزدهم ميلادي و در دوره ايلخاني بخشهايي از آن بازسازي شده و نيز معبدي در آن وجود دارد كه در دوره ساساني ساخته و وقف آناهيتا شده است. اين محوطه تاريخي كه در 42 كيلومتري شمال شرق شهرستان تكاب استان آذربايجان غربي واقع شده در سال 2003 در فهرست آثار جهاني يونسكو ثبت شد.محوطه باستاني تخت سليمان پرستشگاه اصلي زرتشتيان است كه در قرن سيزدهم ميلادي و در دوره ايلخاني بخشهايي از آن بازسازي شده و نيز معبدي در آن وجود دارد كه در دوره ساساني ساخته و وقف آناهيتا شده است. اين محوطه تاريخي كه در 42 كيلومتري شمال شرق شهرستان تكاب استان آذربايجان غربي واقع شده در سال 2003 در فهرست آثار جهاني يونسكو ثبت شد. محوطه باستاني تخت سليمان در يك دره در ميان كوههاي آتشفشاني واقع شده و داراي ارزش سمبليك مهمي است. طراحي آتشكده، قصر و طرح كلي محوطه به وضوح بر ايجاد و گسترش معماري اسلامي تاثير گذاشته است.بهترين راه براي رسيدن به تخت سليمان استفاده از جاده اي در 5 كيلومتري جاده زنجان _ بيجار موسوم به جاده دندي است كه نزديكترين فاصله از تهران به تخت سليمان محسوب ميشود. تاريخچه تخت سليمانتخت سليمان محوطهاي باستاني است با 5/12 هكتار وسعت. در اين منطقه نشانهها و بقايايي از هزاره اول قبل از ميلاد تا قرن 11 هجري قمري ديده ميشود. اما اوج شكوه و آباداني تخت سليمان مربوط به دوره ساساني است كه ساختمان آتشكده آذرگشنسب در آنجا احداث شده و به عنوان مهمترين معبد، مورد احترام حكومت ساساني بوده است. به ويژه در زمان زمامداري خسرو انوشيروان و خسرو پرويز توجه خاصي به عمران و آباداني اين محوطه ميشود.هم چنين وسيعترين تاسيسات مذهبي و اجتماعي مجموعه مربوط به دوره ساساني است كه يكي از بزرگترين نمادهاي مذهبي، سياسي و فرهنگي اواخره دوره ساساني در قرن 6 ميلادي به شمار ميآيد.بعد از زوال حكومت ساساني و پذيرش دين اسلام توسط ايرانيان، اين مجموعه عظيم كه در جنگهاي ايران و روم در زمان خسروپرويز به شدت آسيب ديده بود، ديگر رمق تجديد حيات نيافت، اما تا قرن 4 هجري قمري تعداد اندكي از معتقدان آئين باستان ايران در اين محل اسكان داشته و آتشكده نيز در مقياس كوچكتري مورد استفاده قرار ميگرفته است، در زمان حكومت آباقاخان مغول با انجام تعميرات وسيع و چشمگير و احداث بناهاي جديد، از اين مكان به عنوان پايتخت باستاني و تفرجگاه استفاده ميشده، بعدا" نيز تخت سليمان صورت شهركي كم اهميت تا قرن 11 هجري قمري ادامه حيات ميدهد.از اين تاريخ به بعد، محل متروكه شده ولي به علت اعتقادات عامه مردم كه مكان فوق را منسوب به سليمان نبي ميدانند، ازآن به خوبي حفاظت ميشده است.دلايل ثبت:معيار (1): تخت سليمان با پيوند دادن مجدد عناصر اصلي معماري سلطنتي كه توسط ساسانيان در تركيبي هارمونيك و با الهام از طبيعت ساخته شده، مجموعه معماري با شكوهي را به وجود آورده است.معيار (2): تركيب بنا و عناصر معماري پديد آمده به دست ساسانيان در تخت سليمان، نه تنها بر معماري مذهبي دوران اسلامي تاثير گذاشته بلكه بر ساير فرهنگها نيز بي تاثير نبوده است. معيار (3): مجموعه تخت سليمان گواهي استثنائي از نفوذ آيين پرستش آتش و آب در مدتي حدود دو هزار و پانصد سال است. ميراث باستاني اين محوطه به خاطر شهر ساسانياي كه هنوز زير خاك قرار دارد، غنيتر شده است. معيار (4): تخت سليمان نمونهاي استثنائي از پرستشگاه زرتشتيان است كه با معماري شكوهمند ساسانيان در تركيبي كه ميتوان از آن به عنوان يك پيشنمونه و الگو ياد كرد، تلفيق شده است. معيار (6): تخت سليمان به عنوان پرستشگاه اصلي زرتشتيان، مهمترين منطقه مذهبي است كه به كهنترين آيين يكتا پرستي جهان پيوند خورده است. محوطه حائز ارتباطات سميليك مهمي است و گواهي بر پيوند با اعتقادات كهن، حتي قديميتر از آيين زرتشت، است و با اساطير و شخصيتهاي مذهبي مهم ارتباط دارد.بناهاي مهم تخت سليمانآتشكده آذرگشنسب: اين آتشكده در دوران زمام داري ساسانيان ساخته شده است و آتش جاودان آن به مدت 7 قرن نماد اقتدار آئين زردتشت بود. آتشكده آذرگشنسب در متون قديم داراي اسامي متعددي است از جمله به زبان پهلوي گنزك يا گنجه ناميده ميشده، روميان آنرا گزكا و اعراب شيز ميخواندند. در زمان ايلخانان بدان «ستوريق» گفته شد، اما كلمه تخت سليمان از اسامي متاخر مجموعه بود كه عامه مردم به علت عدم اطلاع ازعملكرد اصلي و زمان ساخت آن، با توجه به احاديث و روايات مذهبي در مورد اقتدار حضرت سليمان، اين امكان را به او منسوب كردند و به همين دليل اين محل را تخت سليمان نام گذاشتند.تالار ستوندار: تالار ستوندار در غرب آتشكده آذرگشنسب واقع شده است و به وسيله دالاني در طول تالار از آتشكده مجزا ميشود. اين تالار در واقع بازمانده تالارهاي تاجگذاري و بناهاي عظيم دوران ساساني است. تالار ستوندار داراي ستون هاي مدوري از آجر است. در قسمت شمال تالار ستوندار اتاق محراب آتش به شكل چليپايي با چهار ستون خشتي قرار دارد كه ستون هاي خشتي آن متعلق به بناي خشتي قديمي بوده است. دو اتاق غرب اتاق محراب آتش كاربرد مشخص شده اي ندارد و اتاق چليپايي غرب اين دو اتاق محل غذاخوري شاه بوده است.در غرب تالار ستوندار تاسيسات آشپزخانه و سرويس هاي دوره ساساني كه داراي حياط هستند قرار دارد و محدود به ديواري با يك ارك كوچك ميشوند . اين تالار در واقع دومين آتشكده تخت سليمان بوده است. بناهاي ايلخاني: در دوران ايلخانيان نيز در پيرامون درياچه كاخ، برج ها و باروهاي متعددي ساخته شده است كه بقاياي آن در تخت سليمان ديده ميشود. در اين بناها از گچبري و نقش مايه هاي گل و گياه در طاق ها استفاده شده است.درياچه تخت سليمان: در ميانه بناهاي باستاني تخت سليمان درياچه اي وجود دارد كه عمق آن حدودا" 110 متر و ابعاد آن 80×120 متر است. آب درياچه به صورت چشمه جوشان از اعماق زمين بيرون ميجهد. آب درياچه آهكي و نسبتا" ملايم و غير قابل شرب است و هيچ موجود زنده اي در آن وجود ندارد. جوي اژدها: در ضلع جنوب غربي محوطه بيروني تخت سليمان و در فاصله حدود 150 متري از پاي ديواره حصار مجموعه، بقاياي مربوط به يك جوي هدايت آب وجود دارد كه 300 متر طول حدود و 2 متر ارتفاع دارد. اين جوي سنگي كه اهالي محل " اژدهاي سنگي اش " مينامند از بقاياي رسوبات جوي آب درياچه كه به منطقه اي مسكوني در زمان ساساني هدايت ميشده تشكيل شده است. شكل استثنايي پر پيچ و خم آن موجب شده مردم منطقه باور داشته باشند كه اين جوي در واقع اژدهايي است كه به فرمان سليمان نبي سنگ شده است.زندان سليمان: كوه ميان تهي معروف به زندان سليمان در3 كيلومتري غرب مجموعه تخت سليمان قرار دارد. بر قله اين كوه دهانه گودي در حدود 80 متر ديده ميشود كه قطر دهانه آن به طور تقريب 65 و عمق آن 100 متر است. معبد مقدسي مربوط به هزاره اول قبل از ميلاد در كنار دهانه اين گودال قرار داشته كه با توجه به بقاياي آثار معماري آن و اشياي تاريخي به دست آمده، قدمت معبد به دوران جكومت مانايي ها ميرسد كه از سال 830 تا سال 660 قبل از ميلاد در اين منطقه از ايران فرمانروايي داشته اند. به نظر ميرسد كه اين معبد مقدس فقط تا زماني رونق داشته كه درياچه كوه زندان آب داشته است و پس از خشك شدن آب آن اين جايگاه متروكه ميشود و تا مدتي بعد از اين واقعه از برخي واحدهاي معماري آن به صورت قلعه نگهباني استفاده ميشده است.تخت بلقيس: كوه بلقيس با دو قله نزديك به هم در 5/7 كيلومتري شمال شرقي تخت سليمان واقع شده است. بر فراز بلندترين قسمت اين كوه بقاياي استحكاماتي مربوط به دوره ساساني وجود دارد. حصار استحكامات دژ بلقيس داراي 9 برج است كه احتمالا" 4 برج ديگر نيز بايد وجود داشته باشد. در درون حصار، تالاري تقريبا" مربع شكل و ايواني در جلوي آن وجود دارد. در جلوي بنا يك تراس چند طبقه قرار دارد كه اتاق هاي پناهگاه مانند طويلي را با سقف گنبدي در خود جاي داده است. برخي باستانشناسان احتمال ميدهند از اين مكان نيز به عنوان آتشكده استفاده ميشده است.تومولوس ها: بين تخت سليمان و روستاي نصرت آباد، در حوالي گورستان جديد نزديك دهكده و روي تپه هاي مختلف سفال هايي از دوره ساساني به دست آمده كه نشان دهنده وجود احتمالي محوطه هايي مسكوني از دوره آتشكده است. روي گرده كوه و نزديك شيب دامنه اي كه سمت غرب واقع شده يك «تومولوس» به نام تپه مجيد قرار گرفته است. تومولوس يا گوركان به مجموعه گورهاي سكاني اطلاق ميشود كه شكل تپه باستاني دارند و چند گور فرعي گور اصلي را حلقه وار در ميان ميگيرند. تومولوس ها در ايران نادر هستند و تا كنون هيچ يك از آنها مورد بررسي باستان شناسي قرار نگرفته است. همچنين تومولوس ديگري نزديك احمد آباد بالا كه به تپه شخص معروف است، نيز در اين منطقه شناسايي شده است. آسيابهاي باستاني و طويله سليمان ديگر بناهاي تاريخي هستند كه در اطراف تخت سليمان قرار دارند.
منبع : سازمان ميراث فرهنگي
زندگي سخت است اما من سخت ترم.
وقتي به هيچ طريقي قادر نيستم به کسي كمك كنم ، حتما براي او دعا مي كنم/ شكر گزارم كه خداوند هر انچه را كه از او مي طلبم ، به من نمي دهد/ اگر چه از هر چيزي بهترينش را ندارم ، ولي از هرچه كه دارم ، بهترين استفاده را مي نمايم / کمرنگ باشيم ولي دو رنگ نباشيم
اگر بخواهيم مي توانيم آنقدر خوب باشيم که خوبي از ما درس بگيرد آنقدر مهربان باشيم که مهرباني از ديدن روي ما احساس حقارت کند. آنقدر با صفا باشيم که صفا ،صميمت و عشق را از نگاه ما بياموزد. اگر بخواهيم مي توايم صميميت کودکانه مان را حفظ کنيم و موج شادي را در درياي با صداقت چشمها بنشانيم.
:
شايد کمرنگ باشم اما دورنگ نيستم .
خد ا جان , حرفهايم را توي نيم ساعت بايد براتان بنويسمخودتان ميبينيد که براي پيدا کردن هر کدام از حرف ها روي اين صفه کليدچقدر عرق ميريزمخداجان , از وقتي پسر همسايه پولدارمان به من گفت که شما يک ايميل داري که هر روز چکش ميکنيد هم خوشحال شدم , هم ناراحتخوشحال به خاطر اينکه مي توانم درد دلم را بنويسم و ناراحت از اينکه ما که توي خانه مان کامپيوتر نداريمما توي خانه مان دو تا اتاق داريم يک اتاق مال آقا جان و ننه مان است يکي هم مال من و حسن و هادي و حسين و زهرا و فاطمه و ننه بزرگ دو تا پشتي نو داريم که اکبر آقا بزاز , خواستگار زهرا برامان آوردهيک کمد که همه چيزمان همان توستآشپزخانه مان هم توي حياط است و آقاجان تازه با آجر ساختتشما هم مجبوريم براي اينکه براي شما ايميل بزنيم دو هفته بريم پيش رضا ترمزي کار کنيم تا بتونيم پول يک ساعت کافي نت را در بياريمخداجان , جان هرکي دوست داريد زود به زود ايميل هاتان را چک کنيد و جواب ما را بدهيدما چيز زيادي نمي خواهيمخدا جان , آقاجانمان سه هفته است هر دو تا کليه اشان از کار افتاده و افتاده توي خانهخيلي چيز بديست خداجان , ما عکس کليه را توي کتاب زيستمان ديده ايم , اندازه لوبياست , شکم اقاجان ما هم مثل نان بربري صاف است , براي شما که کاري ندارد ,اگر مي شود , يک دانه کليه برايمان بفرستيد , ما آقاجانمان را خيلي دوست داريم , خدا جانالان بغض توي گلومان است , ولي حواسمان هست که اين آدم هاي توي کافي نت که همه شيک و پيکن , نوشته هاي مارا دزدکي نخوانند ,چون مي دانم حسابي به ما مي خندند و مسخره مان مي کنند خدا جان , اگر مي شود يک کاري بکن اين اکبر آقا بزاز بميرد , آبجي زهرامان از اکبر آقا بدش مي آيد اما ننه مي گويد اگر اکبر آقا شوهر زهرامان بشود وضعمان بهتر مي شود خداجان اکبر آقا چهل سال دارد و تا حالا دو تا زنش مرده اند , آبجي زهرامان فقط سيزده سال دارد خداجانالان نيم ساعت و هفت دقيقه است که دارم يکي يکي اين حرف ها ي روي صفه کليد را پيدا مي کنمخداجان اگر پول داشتم هر روز براي شما ايميل مي زدم خوش به حال آدم پولدارها که هم هر روز برايت ايميل مي زنند تازه همايون پسر همسايه پولدارمان مي گفت با شما چت هم کرده است خوش به حالش خداجان , اگر کاري کنيد که حال آقاجانمان خوب شود خيلي خوب مي شود چون قول داده اگر حالش خوب شود برود سر گذر کار پيدا کند و بعد که پول گيرش آمد يک دوش بخرد بذارد توي مستراحخداجان , ننه بزرگ از اين کار که حمام توي مستراح باشد بدش مي آيد ولي آقاجان مي گويد حمام خانه پولدار ها هم توي مستراحشان استخدا جان ننه بزرگ ما خيلي مواظب نجس پاکي است و گفته است هرگز به اين حمام اينجوري نمي رودولي خداجان راستش من وقتي خيلي از حمام رفتنم مي گذرد بدنم بوي بد مي گيرد و همکلاسي هايم بد نگاهم مي کنندراستي خدا جان , چه خوب شد که به ما تلويزيون ندادي ,يکبار که از جلوي مغازه رد مي شدم ديدم که آدم هاي توي تلويزيون چه غذاهاي خوشگلي مي خورند , حتما خوشمزه هم هست , نه ؟تا سه روز نان و ماست اصلا به دهانم مزه نمي کرد بعضي وقتها , ننه که از رختشويي برمي گردد با خودش پلو مي آورد , خيلي خوشمزه است خداجان , ننه مي گويد اين برکت خداست , دستت درد نکند , راستي خداجان , شما هم حتما خيلي پولداريد که خانه تان را توي آسمان ساخته ايد , تازه من عکس خانه ييلاقيتان را هم ديده امهمان که روي زمين است و يک پارچه سياه رويش کشيده ايد , خيلي بزرگ است ها , تازه آنهمه مهمان هم داريد , حق هم داريد که روي زمين نياييد , چون پذيرايي از آنهمه آدم خيلي سخت است ما اصلا خانه مان مهمان نمي آيد , چون ما اصلا کسي را نداريم ولي آقاجانمان مي گويد اگر کسي بيايد ساعتش را مي فروشد و ميوه و شيريني مي خردما مهماني هم نمي رويم , چون ننه مي گويد بد است يک گله آدم برود مهماني خدا جان وقت دارد تمام مي شود , اگر بيشتر پول داشتم مي ماندم و باز برايتان مي نوشتم ولي قول مي دهم دو هفته ديگر که مزدم را گرفتم باز بيايم و برايتان ايميل بفرستمخدا جان به خاطر اينکه درسهايم خوب است از شما تشکر مي کنمتازه به خاطر اينکه ما توي خانه مان همه همديگر را دوست داريم هم دستت را مي بوسممن مي دانم که آدم هاي پولدار همه شان خودکشي مي کنند , ولي من هيچوقت خودم را نمي کشمتازه خداجان , من آدم هايي را مي شناسم که حتي اسم کامپيوتر را نشنيدند بيچاره ها , شايد از آنها هم دفعه بعد برايت نوشتم خداجان , نامه من را فقط خودت بخوان و به کسي نشان نده صبر کن ...آخ جان , پنجاه تومن ديگر هم دارم , خدا جان جوابم را بده ,فقط تو را به خدا , به خارجي برايمان ننويسيد ,چون ما زبانمان خوب نيست هنوز آخ , راستي خدا جان يادم رفت , حسن مان دارد دنبال کار مي گردد , يک کاري بي زحمت برايش جور کنيد هادي هم آبله مرغان گرفته است , اگر برايتان زحمتي نيست زودتر خوبش کنيد حسين هم وقتي ننه مي رود رختشويي همش گريه مي کند , آبجي فاطمه مان هم چشمانش ضعيف شده ولي رويش نمي شود به آقاجان بگويد , چون مي گويد پول عينک خيلي زياد استاگر مي شود چشان ابجيمان را هم خوب کنيدخب .. وقت تمام است ديگر , پدرمان در آمد خداجان مهربان , اگر زياد چيزي خواستيم معذرت مي خوام , هنوز خيلي چيزها هست ولي رويمان نشد دست مهربانتان را از دور مي بوسم راستي خدا جان , ننه بزرگ آرزو دارد برود مشهد پابوس امام رضا , يک کاري برايش بکنيد بي زحمت باز هم دست و پايتان را مي بوسم منتظر جواب و کليه مي مانم دستتان درد نکندبنده کوچک شما , صادق ...خواست دکمه سند را بزنددستش عرق کرده بود و چشمش سياهي مي رفتيهو کامپيوتر خاموش شدخشکش زد- ااااااصدايي از پشت سرش گفت :- اون سيستم ويروسيه , نگران نباش , الان دوباره مياد بالااسکناس هاي مچاله , توي عرق کف دستش خيس شدديگه وقتي براي دوباره نوشتن نبوديه قطره اشک از گوشه چشمش غلطيد روي گونه اشبلند شدپول رو داد و از کافي نت زد بيرونتوي راه خودشو دلداري مي داد - دوهفته ديگه باز ميام ...- باز ميام ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اهل ايرانم/ روزگارم طوفانيست/ تکه نانم خشکيده/ ذوق من در خم يک خط خيالي مانده/ تو چه داني که در اين شهر قبور،هوش من در رجز گرگ صفتها مانده/ مادرم صحبت او ذکر خداست، دائم از او مي گويد، کَم کَمَک مهري از او ميخواهد،ليکن او خود به وضوح مي داند،در اميد،صباحيست،به رويش بسته/ قبله ام، تکه ناني که کند سير مرا/ قبله ام، تکه ناني که کند سير مرا/ يا که يک شاخه گل که فروشم او را/ يا که يک حجره پل که بخوابم شب را/ شهرآشوبگران،فکر پيغمبري بر سر زده اند،خواب آشفته که در تخت کنند،گوي که وحي از طرف او شنفند./ قصه گو! قصه گو،قصه اين شهر کمي طولانيست،دوستاني که در اين شهر سراغم آيند،همه در گير گل و لاي خيابان ماندند./ قصه گو،قصه سرش راه درازي دارد،صبر کن،صبر کن اي قصه نويس،قصه ات فال و تماشا دارد،مردن مردم اين شهر خموش،زير پاکوبي بالاشهران،خواندنش حال و هوايي دارد/